من به ندرت با اریک سگال، محقق حقوقی و وبلاگ نویس برجسته لیبرال موافق هستم (به ،وان مثال، بحث ما در مورد اصالت گرایی و حضور من در سال 2022 در پاد،ت او را ببینید). ولی در یک پست وبلاگ اخیروی پیشنهادهای ارزشمندی را در خصوص بهبود گفت،ای بین ایدئولوژیک و کاهش اثرات مضر قطبی شدن در دنیای حقوقی ارائه می دهد:
[R]با تأثیرگذاری بر جامعه در کل، دانشکده های حقوق آمریکا به طور فزاینده ای در امتداد خطوط سیاسی ت،یم می شوند و هر دو طرف به گوشه های مربوطه خود عقب نشینی می کنند. این توسعه نگرانکننده است، زیرا اتاقهای پژواک، تلاشهای م،یداری برای مصالحه و راهحلهای دلپذیر برای حوزههای مختلف ایجاد میکنند، به خوبی بازتاب میدهند. اما اگر ،ی در اتاق نباشد که برای مواضع مختلف بحث کند، سازش بسیار دشوارتر می شود و لجاجت بیداد می کند.
شواهد این قطبی شدن در اطراف ما وجود دارد….
در مورد آموزش حقوقی به طور خاص، تعدادی از عوامل افزایش قطبی شدن در داخل دانشکده های حقوق وجود دارد که عبور از اتاق پژواک را دشوارتر می کند. یکی از بزرگترین دلایل این مشکل، انتخاب باینری است که توسط انجمن فدرالیست و انجمن قانون اساسی آمریکا ارائه شده است. این دو سازمان، یکی محافظهکار/آزادیخواه، دیگری لیبرال/ترقیخواه، منع،کننده ت،یمبندیها در جامعه بزرگتر ما و همچنین نظام دو حزبی سیاسی ما هستند. اگرچه در سطح دانشجویی، این دو سازمان اغلب با هم همکاری میکنند تا در پانلها و مناظرهها برگزار کنند، اما در سطح ملی که بیشترین اهمیت را دارد، هر دو سازمان برنامههای بسیار حزبی را اجرا میکنند که باعث افزایش قطبیت میشود، جایی که دو طرف به سختی با یکدیگر صحبت میکنند.
برخی پاسخ خواهند داد که هر دو گروه چند نفر از طرف مقابل را به کنوانسیون های ملی خود دعوت می کنند. به ،وان مثال، من امسال به Fed Soc برای یک پانل در مورد اقدام مثبت دعوت شدم. اما این افراد معمولا یک اقلیت مشخص هستند و به ندرت در جشن ها و جشن های بزرگ دیگر ظاهر می شوند. علاوه بر این، درک من این است که هر دو کنوانسیون تقریباً به طور انحصاری توسط افرادی شرکت میکنند که ارزشهایشان با رهبری هر دو سازمان سازگار است، به طوری که هیچ یک از کنوانسیونها محیط خوبی را برای گفت،ای بین راهرو فراهم نمیکند.
علاوه بر دوقطبی شدن ایجاد شده توسط دانشجویان، اساتید، و قضات فدرال ساینس و ACS که عموماً در مسیر خود باقی می مانند، عدم تمایل دانشجویان حقوق (همه مردم) به شنیدن نظرات افرادی با دیدگاه های متفاوت از دیدگاه خود هر سال بدتر می شود. در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی، نه گروه دانشجویی گفت آنها از هیچ سخنران طرفدار صهیونیسم (صرف نظر از موضوع رویداد) دعوت نمی کنند. در بسیاری از دانشکده های حقوق در مورد اینکه چه ،ی می تواند صحبت کند، با چه ،ی و در چه شرایطی می تواند صحبت کند، اختلاف نظر وجود داشته است. عقب نشینی دانش آموزان به گوشه و کنار خود برای آموزش حقوقی، جامعه حقوقی گسترده تر یا جامعه به ،وان یک کل خوب نیست.
بنابراین، من چند پیشنهاد دارم. آنها به احتمال زیاد نمی توانند خیلی دور بروند، اما، همانطور که می گویند، هیچ کاری جرأت ن،د، چیزی به دست نیاوردند.
1) هم Fed Soc و هم ACS باید از قضات طرف مقابل دعوت کنند تا در کنوانسیون های ملی خود صحبت کنند و آن قضات باید حضور یابند. به طور نمادین، این تقاطع ارزش زیادی خواهد داشت و از نظر ماهوی، خوب است که هر گروه به نحوه درک طرف مقابل و شنیدن استدلال هایی که معمولاً نمی شنوند توجه کند. همچنین قرار گرفتن قضات در معرض عقاید و ارزشهای متفاوت افرادی که با آنها موافق نیستند، پیشرفت مثبتی خواهد بود.
2) رهبری هر مدرسه با بخشهای Fed Soc و ACS باید قویاً این گروهها را تشویق و تشویق کند که تا حد امکان از رویدادها حمایت کنند. ما این کار را در ایالت جورجیا انجام می دهیم و نتایج معمولاً فوق العاده است. دانشآموزان نه تنها استدلالهای متنوعتری میشنوند، بلکه دانشآموزان گروه دیگر را میشناسند و حتی دوست دارند. چنین ارتباطاتی می تواند اثرات بلندمدت مثبتی داشته باشد.
3) هر دو گروه باید از رویدادهای محلی و ملی حمایت کنند که در آن از یک یا دو نفر به نمایندگی از گروه دیگر دعوت میکنند تا با پاسخهای مخالف که منحصراً از سوی مخاطبان میآید، صحبت کنند. این به مردم کمک می کند تا با استدلال های مخالف به طور مستقیم به جای شخص ثالث دست و پنجه نرم کنند.
4) قضات فدرال، به ویژه قضات، باید هر سال حداقل یک کارمند قانون با سیاست متفاوت از خودشان استخدام کنند. من هرگز کارآموزی خود را با یک قاضی محافظه کار جمهوری خواه فراموش نخواهم کرد که واقعاً به نظرات من در مورد معدود پرونده های بسیار سیاسی که در زم، که من کارمندش بودم با آنها روبرو بود علاقه مند بود. او یک بار به من گفت که به طور خاص در مواردی بود که دوست داشت من او را تحت فشار قرار دهم تا مطمئن شوم که تصمیمات درستی می گیرد. متأسفانه، از هر دو طرف، این نگرش به سرعت در حال محو شدن است.
5) وبلاگ های حقوقی پیشرو، از جمله این…. باید با افراد طرف مقابل ارتباط برقرار کند و آنها را به نوشتن پست هایی با دیدگاه های متفاوت از آنچه که وبلاگ معمولاً ارائه می دهد دعوت کند. سالها پیش، من این ایده را شخصاً به یوجین ولوخ و جک بالکین ارائه کردم که هر دو وبلاگهای بسیار قابل مشاهده و موفقی را اداره میکنند. آنها این ایده را رد ،د و گفتند که وبلاگ نویسان قانونی اکنون این کار را صرفاً با پاسخ دادن به کارشناسان در سایر وبلاگ ها انجام می دهند. اما این پاسخ نقطه ایده من را از دست داد. به اشتراک گذاشتن فضا، چه فیزیکی و چه مجازی، در میان افراد با دیدگاه های مختلف مهم است، زیرا حضور در خانه طرف مقابل، افراط گرایی و جزم گرایی را کاهش می دهد.
من تقریباً با همه این پیشنهادات موافقم! در اینجا چند فکر و ایده اضافی وجود دارد.
اولاً، وضعیت برخی از مؤسساتی که اریک به آنها اشاره میکند، بدتر از آن چیزی است که او پیشنهاد میکند. رویه استاندارد در سازماندهی پانل ها در کنوانسیون ملی وکلای فدرال رزرو این است که حداقل دو سخنران چپ لیبرال در هر یک (از مجموع چهار یا پنج شرکت کننده) حضور داشته باشند. من می دانم زیرا من یکی از اعضای قدیمی دو کمیته اجرایی هستم که چنین پانل هایی را سازماندهی می کنند. اما همانطور که اریک اشاره میکند، درست است که این سخنرانان «اپوزیسیون» به ندرت بیشتر از زم، که برای پانل خود روی صحنه هستند یا در رویدادهای دیگر کنوانسیون شرکت میکنند، باقی میمانند. تصور من این است که کنوانسیون ملی ACS (که در آن من دو بار سخنران بودهام—مثلاً ببینید، صحبت من در مورد نژاد، منطقه بندی و حقوق مالکیت در کنوانسیون 2017) معمولاً تنها یک بلندگوی مخالف در هر پانل دارد.
قبل از صحبت در کنوانسیون ACS در سال 2017، اتفاقاً به این موضوع اشاره کردم که قصد شرکت در ژنو مایر، رئیس قدیمی فدرال رزرو را داشتم. او گفت خوشحال است که این کار را انجام می دهم، اما از من خواست که یک قول به او بدهم: “فقط ارائه خود را ندهید و سپس بروید.” او گفت: “بم،د و بعد با مردم صحبت کنید.” من دقیقاً این کار را انجام دادم و میر حق داشت که پیشنهاد کرد تفاوت ایجاد می کند. ACS و Fed Soc ممکن است در مورد چگونگی گسترش فرصتها برای این نوع تعاملات غیررسمی فکر کنند.
وقتی صحبت از وبلاگ ها به میان می آید، توطئه ولوخ در واقع اغلب دانشمندان لیبرال چپ را به ،وان وبلاگ نویس مهمان (نمونه های قابل توجه شامل آخیل آمار و کاس سانستاین) یا شرکت کنندگان در سمپوزیوم ها داشته است. اخیراً، ادوارد “ند” فولی، متخصص برجسته حقوق انتخابات لیبرال، در سمپوزیومی که برای شرکت کنندگان در پروژه مرکز قانون اساسی ملی “نگهبان های دموکراسی” ترتیب دادم، شرکت کرد (پست های او را اینجا و اینجا ببینید). وبلاگ بالکینیزاسیون جک بالکین اغلب مهمانان وبلاگ نویس محافظه کار یا آزادی خواه را به ،وان شرکت کننده در سمپوزیوم ها دارد. من خودم یکی از آنها بوده ام (مثلا اینجا و اینجا). جک همچنین در وبلاگش درباره کتاب هایم با من مصاحبه کرد حرکت آزاد: رای گیری پا، مهاجرت و آزادی سیاسی و دست گرفتن: کلو در مقابل کلو شهر نیو لندن و محدودیت های دامنه برجسته (دیدن اینجا و اینجا). در سال 2013، جک حتی به من پیشنهاد کرد که یک سری از این کارها را انجام دهم پست های مهمان-وبلاگر بر روی کتاب آن زمان جدید من دموکراسی و ناد، سیاسی: چرا ،ت کوچکتر هوشمندتر است؟. من در آن زمان (و در برخی موارد بعدی) دقیقاً به منظور مشارکت در ارتباط بین ایدئولوژیک، با جک تماس گرفتم، به طوری که من فقط ایده های خود را به افرادی ارائه ندهم که احتمالاً قبلاً با آنها موافق هستند.
با این اوصاف، Fed Soc، ACS، و وبلاگهای حقوقی مختلف (که شامل این یکی هم میشود!) مطمئناً میتوانند بیشتر برای تقویت گفت،ای بین ایدئولوژیک انجام دهند. به ،وان مثال، همانطور که در بالا ذکر شد، سخنرانان مخالف در کنوانسیون های ملی ACS و Fed Soc باید به طور کامل تری در رویداد به ،وان یک کل، از جمله تعاملات غیررسمی، ادغام شوند. همچنین درست است که آنها باید به دعوت از قضات مخالف با فلسفه قضایی ترجیحی خود توجه کنند.
مانند اریک، من نیز برای یک قاضی محافظهکار فدرال (در این مورد، قاضی که گرایشهای آزادیخواهانه هم دارد) که گاهی کارمندان لیبرال دارد، کار میکردم، از جمله یکی در سالی که من کارمند بودم. وجود حداقل یک منشی در اتاقها که دیدگاههای متفاوتی با دیدگاه قاضی دارد، قطعاً ارزش دارد. چنین فردی نسبت به کارکن، که از نظر ایدئولوژیک همسوتر هستند، احتمال بیشتری دارد که انواع خاصی از خطاها را تشخیص دهند. قضات بهتر است در استخدام های بیشتری شرکت کنند. قضات دیوان عالی کشور و قضات برجسته دادگاه های مدار باید سعی کنند در این جبهه الگو باشند.
وقتی صحبت از دانشکدههای حقوق میشود، شاید مهمترین کاری که آنها میتوانند برای بهبود گفتوگوی بین ایدئولوژیک انجام دهند، مهار تبعیض ایدئولوژیک در استخدام اساتید باشد. شواهد گسترده ای وجود دارد استخدام تبعیض علیه دانشگاهیان حقوقی محافظه کار و آزادی خواه. در نتیجه، بسیاری از مؤسسات برتر، تعداد بسیار کمی از اعضای هیئت علمی دارند که در جناح چپ سیاسی نیستند. این امر به ویژه در مورد رشته های حقوق عمومی و سایر مواردی که از نظر ایدئولوژیک بحث برانگیز هستند صادق است. به دلایل واضح، اعضای هیئت علمی نقش اصلی را در تعیین شرایط بحث فکری در هر موسسه آموزشی ایفا می کنند. تنوع ایدئولوژیک بیشتر در دانشکده کیفیت بحث در دانشکده های حقوق را بهبود می بخشد و دامنه ایده هایی را که مورد توجه م،ی دار قرار می گیرند افزایش می دهد.
این هست نه فراخو، برای اقدام مثبت برای دانشگاهیان محافظه کار یا آزادی خواه، که این است یک ایده وحشتناک. عدم تبعیض ساده تنها چیزی است که برای افزایش همزمان تنوع ایدئولوژیکی و بهبود کیفیت اساتید لازم است. مانند تبعیض نژادی و قومی، تبعیض ایدئولوژیک به طور قابل پیشبینی کیفیت را کاهش میدهد، زیرا نامزدهای کمصلاحیتتر با دیدگاههای ترجیحی اغلب در اولویت به مخالفان با شرایط بهتر استخدام میشوند.
من همچنین ادعا نمیکنم که بدون تبعیض، دانشکدههایی در دانشکده حقوق خواهیم داشت که در توزیع ایدئولوژیها «شبیه آمریکا هستند». دور از آن، به احتمال زیاد. به دلایل مختلف، لیبرالهای چپ همچنان نسبت به درصد جمعیت عمومی بیش از حد حضور دارند. اما نسبت محافظهکاران و آزادیخواهان احتمالاً بهطور قابلتوجهی بیشتر از آنچه در حال حاضر است، خواهد بود.
فهرست اریک و پیشنهادات اضافه شده من از فهرست جامعی از تمام آنچه نهادهای حقوقی نخبگان می توانند برای بهبود گفت و گو و مهار اثرات مضر قطبی شدن انجام دهند، فاصله زیادی دارد. امیدواریم بتو،م بحث گسترده تری را در مورد این موضوع، از جمله پیشنهادات اضافی توسط دیگران، تحریک کنیم.
منبع: https://reason.com/volokh/2023/05/08/proposals-for-improving-dialogue-and-reducing-ideological-polarization-in-the-legal-world/