آنچه من از مقالات عدالت استیونز در مورد کلو علیه شهر نیو لندن آموختم


جان پل استیونز، قاضی دیوان عالی.

در آ،ین پستم، مواردی را بیان کردم که امیدوار بودم از مقالات قاضی جان پل استیونز در مورد آنها یاد بگیرم. کلو در مقابل کلو شهر نیو لندن، تصمیم بحث برانگیز 5-4 که ​​در آن دیوان عالی حکم داد که محکومیت خانه ها برای “توسعه اقتصادی خصوصی” بر اساس بند برداشت از متمم پنجم (که فقط تصرفاتی را که برای “استفاده عمومی” هستند مجاز می داند) مجاز است. استیونز نظر ا،ریت را نوشت. سرداب تصمیم مهمی بود که با واکنش شدید سیاسی مواجه شد (بیش از 80 درصد مردم با این حکم مخالفت ،د و 45 ایالت در واکنش به آن قو،ن برجسته اصلاحات حوزه را وضع ،د) و تا به امروز مورد مناقشه باقی مانده است.

دو افشاگری بزرگ وجود دارد. اول اینکه هیچ تغییری در رأی گیری وجود نداشت. پنج قاضی قصد داشتند از ابتدای مذاکرات دیوان حمایت کنند. با این حال، استیونز ظاهرا نگران بود که ممکن است حمایت قاضی آنتونی کندی رای دهنده کلیدی را از دست بدهد. دوم، قاضی آنتونین اسکالیا پیش نویس مخالفت را نوشت که در نهایت تصمیم گرفت آن را منتشر نکند (اگرچه به عقیده مخالف ساندرا دی اوکانر پیوست). من پیش نویس مخالفت قاضی اسکالیا را در یک پست جداگانه به همراه نظرات خود در مورد آن ارسال خواهم کرد.

در اینجا چیزی است که من در مورد پاسخ به پنج سؤال ذکر شده در پست قبلی خود، به علاوه چند مکاشفه اضافی یاد گرفتم:

1. آیا احتمالی وجود داشت که پرونده به سمت دیگری پیش برود؟ آیا قاضی کندی تلنگر زد؟

شواهد نشان می‌دهد که پنج قاضی، از جمله قاضی کندی، می‌خواستند از محکومیت‌های لندن جدید حمایت کنند. با این حال، به نظر می‌رسد استیونز نگران بوده است که کندی ممکن است معیوب شود. در یک نقطه، او یک ایمیل برای روبرتو گونزالس، منشی حقوقی او که روی آن کار می کرد، فرستاد سرداب مورد، گفت که «فکر نمی‌کنم نیازی به پاسخگویی داشته باشیم [to Justice Scalia’s draft dissent]-البته ما به پنج رای نیاز داریم، اما فکر نمی‌کنم این اشاره به لارنس باشد [v. Texas] احتمالا برای AMK قانع کننده است [Justice Kennedy]این نشان می‌دهد که استیونز مراقب تغییر احتمالی کندی بود، اما فکر می‌کرد که پیش‌نویس مخالفت اسکالیا بعید است که کندی را به اردوگاه مخالفان سوق دهد. “

کندی تا چند روز قبل از صدور تصمیم دادگاه در 23 ژوئن 2005 موافقت نکرد که به نظر ا،ریت استیونز بپیوندد. مبا، برای حمایت او، و استیونز موافقت کرد. کندی پس از آن سرانجام موافقت کرد که به آن بپیوندد، اما همچنین یک نظر موافق انفرادی نوشت که از آن زمان وکلا و قضات دادگاه بدوی را سردرگم کرده است.

من در اینجا به جزئیات آنها نمی پردازم. اما، به نظر من، تغییراتی که کندی درخواست کرد، عمدتاً به مسائل جزئی مربوط می‌شود، و باعث تغییر چند، در استدلال و تأثیر اصلی آن نشد. سرداب تصمیم گیری البته شواهد محدود موجود نشان می‌دهد که استیونز نگران احتمال تلنگر زدن کندی است، اما خطر احتمالاً آنقدرها هم زیاد نبوده است. ما ممکن است هرگز به طور قطع بد،م که واقعا چقدر عالی بوده است، حداقل تا زم، که قاضی کندی فاش نکند خود کاغذها روزی

2. چرا قاضی ساندرا دی اوکانر، نویسنده اصلی نظر مخالف در زیر زمین، بین سال‌های 1984 و 2005 نظر خود را در مورد “استفاده عمومی” تغییر دهد؟

همانطور که در پست قبلی من مورد بحث قرار گرفت، اوکانر دیدگاه بسیار گسترده ای از استفاده عمومی را به عقیده خود برای دادگاه تایید کرد. اداره مسکن هاوایی علیه میدکیف (1984)، اما در مخالفت تأثیرگذار خود در رهبری به دیدگاه بسیار محدودتری روی آورد سردابکه مورد حمایت چهار قاضی قرار گرفت. متأسفانه، مقالات استیونز هیچ روشنی بر این موضوع مهم نمی افکند. ممکن است بیشتر بد،م که قاضی اوکانر (که در سال 2005 بازنشسته شد) چه زم، و آیا مقالات خود را منتشر کند.

3. آیا هیچ یک از قضات پیش بینی واکنش گسترده سیاسی علیه؟ سرداب? آیا به هیچ وجه در تصمیم گیری تأثیر داشته است؟

فایل ها هیچ پیش بینی واکنشی را نشان نمی دهند سرداب از طرف هر یک از قضات ایجاد می شود. این ثابت نمی کند که هیچ یک از آنها آن را پیش بینی نکرده بودند. اما، اگر چنین است، در ارتباطات آنها با استیونز منع، نمی شود. فکر می‌کنم برخی واکنش‌های منفی قابل‌توجه بر اساس توجه گسترده رسانه‌ها و افکار عمومی که این پرونده حتی قبل از صدور حکم دادگاه به خود جلب کرد، قابل پیش‌بینی بود. اما قضات ممکن است از این موضوع غافل بوده یا حداقل میزان خشم عمومی را دست کم گرفته باشند.

4. چرا قاضی اسکالیا به مخالفت اصیل گرای قوی کلارنس توماس نپیوست؟

همانطور که قبلاً اشاره شد، مقالات استیونز نشان می دهد که اسکالیا یک مخالفت انفرادی از خودش نوشته است که در نهایت ترجیح داد آن را منتشر نکند. در پست آینده بیشتر در مورد آن خواهم گفت. در اینجا، من فقط به این نکته اشاره می‌کنم که مخالفت Scalia تقریباً چیزی در مورد متن و م،ای اصلی بند برداشتن نمی‌گوید، و بنابراین چیزی در مورد اینکه چرا او به توماس نپیوندد، به ما نمی‌گوید. همچنین هیچ چیز دیگری در مقالات استیونز وجود ندارد که به این سؤال بپردازد. اسکالیا به مخالفت ا،را غیر اصیل جوستیس اوکانر پیوست.

به نظر من، مشخص شده در کتاب من در مورد سردابنظر مخالف توماس بهترین نظر از چهار نظر موجود در این مورد است. اسکالیا ظاهراً نظر دیگری داشت. اما هنوز نمی د،م چرا.

5. آیا هر چیزی در پرونده های استیونز باعث تقویت یا تضعیف پرونده ابطال می شود؟ سرداب?

سرداب همچنان یک تصمیم بسیار بحث برانگیز باقی مانده است و چهار قاضی فعلی دیوان عالی ابراز علاقه کرده اند که آن را رد یا حداقل بازبینی کنند (امیدوارم که انجام دهند!). فکر نمی‌کنم چیزی در مقالات استیونز بتواند بسیاری از مردم را متقاعد کند که نظر خود را در مورد این پرونده تغییر دهند. مطمئناً، هیچ چیز به اندازه اعترافات عمومی قبلی استیونز مبنی بر اینکه او در تفسیر خود از سابقه به عقیده ا،ریت خود “تا حدودی شرم آور به اشتباه اقرار کرده است” وجود ندارد.

با این حال، شایان ذکر است که ادعای استیونز مبنی بر اینکه دیدگاه گسترده ا،ریت در مورد استفاده عمومی توسط «بیش از یک قرن» چهره‌های سابقه‌ای که در تمام پیش‌نویس‌های نظرات او موجود در پرونده‌ها برجسته هستند، پشتیب، می‌شود و ممکن است قاعده مهمی در متقاعد ، داشته باشد. سایر قضات البته این همان چیزی است که استیونز بعداً اعتراف کرد که به شدت اشتباه کرده است.

در یادداشتی در 13 مه 2005 که تصمیم خود را برای پیوستن به استیونز اعلام می کرد، قاضی روث بادر گینزبورگ، پیش نویس رای را به دلیل “تا آنجا که می تواند در انتقال سابقه ما و جایی که در این مورد منجر می شود منصفانه واضح باشد” ستایش کرد. آیا او و سایرین خیلی سریع به نظر استیونز ملحق می‌شدند اگر می‌دانستند تحلیل پیشینه‌اش مبتنی بر «اعتراف به اشتباه شرم‌آور» است؟ دانستن قطعی غیرممکن است. اما حداقل در این امتیاز جای تردید وجود دارد. و برای تغییر نتیجه در پرونده فقط یک فرار لازم بود.

علاوه بر ارائه بینش در مورد دو یا سه سؤالی که در پست قبلی خود مطرح کردم، مقالات استیونز همچنین حاوی چند افشاگری جالب دیگر در مورد این پرونده است:

6. “یک نظر آموزشی خوب.”

قاضی گینزبورگ در همان یادداشتی که پیش نویس قاضی استیونز را به دلیل تجزیه و تحلیل پیشینه آن تمجید کرد، آن را «نظر آموزشی خوب» نامید. و همینطور هم شد! اما نه آن طور که گینزبورگ در ذهن داشت. حکم استیونز تأثیری بر بیدار ، افکار عمومی نسبت به این واقعیت داشت که رویه دیوان عالی به ،ت اجازه می‌دهد مالکیت خصوصی را تقریباً به هر دلیلی که می‌خواهد محکوم کند. که تولید کرد گسترده ترین واکنش سیاسی بر خلاف هر نظر دیوان عالی مدرن. استیونز در خاطرات خود در سال 2019 آن را “غیر محبوب‌ترین نظری که در طول بیش از سی و چهار سال حضورم در دادگاه عالی نوشتم. در واقع، من فکر می‌کنم که این نامحبوب‌ترین نظری است که هر یک از اعضای دیوان در آن دوره نوشت. “

در ،یب با مخالفان اوکانر و توماس، نظر استیونز همچنین به بیدار ، نظرات حقوقی نخبگان در مورد برخی از ایرادات جدی در دیدگاه گسترده “استفاده عمومی” و در نتیجه کمک کرد. اجماع کارشناسان ظاهرا در مورد آن سوال را ش،ت.

7. استیونز احتمالاً می‌دانست که طرح توسعه جدید لندن احتمالاً ش،ت خواهد خورد.

توجیه برای سرداب محکومیت‌ها نیاز به ترویج «توسعه اقتصادی» در نیو لندن، کانکتیکات از طریق انتقال اموال محکوم به یک توسعه‌دهنده خصوصی بود که ظاهراً از آن استفاده سازنده‌تری می‌کرد. در نظر خود برای دادگاه، استیونز “طرح توسعه با دقت بررسی شده” نیو لندن را برجسته می کند و این را از مواردی که چنین طرحی وجود ندارد، متمایز می کند، و بنابراین ظن قوی تر مبنی بر اینکه محکومیت صرفاً به نفع یک طرف خصوصی انجام شده است.

در واقعیت، استیونز دلایل خوبی برای این سوال داشت که آیا واقعاً برنامه ای “با دقت در نظر گرفته شده” وجود دارد یا خیر. این فایل‌ها حاوی یادداشتی از منشی قانون استیونز، روبرتو گونزالس است که در آن او چندین مقاله رسانه‌ای را شامل می‌شود که نقص‌های طرح توسعه مجدد را مستند می‌کند. گونزالس می نویسد: «به طور کلی، آنها تصویری بسیار ضعیف از چشم انداز طرح ارائه می دهند، اگرچه او همچنین خاطرنشان می کند که «حقایق» در مقالات «مطمئناً در این مورد پیش روی ما نیستند». این به شواهد گسترده ای از نقص های طرح می افزاید که بود در پرونده رسمی دادگاه – از جمله اینکه دادگاه بدوی، 11 مورد از 15 محکومیت را دقیقاً به این دلیل باطل کرده بود که شهر هیچ برنامه روشنی برای نحوه استفاده از زمینی که می‌خواست تصاحب کند نداشت.

همانطور که معلوم شد، چشم اندازهای این طرح در واقع “تیر” بود. تا امروز، هیچ چیزی در زمین محکوم ساخته نشده است و تنها کاربران معمولی آن کلونی گربه های وحشی هستند..

فکر نمی کنم این واقعیت به خودی خود ثابت کند که استیونز تصمیم اشتباه گرفته است. اگر شما یک تعریف گسترده از «استفاده عمومی» را با رویکردی فوق‌العاده‌ای برای قضاوت برنامه‌ریزان ،تی ،یب کنید، همچنان می‌توان از برداشت‌های لندن جدید حمایت کرد. با این وجود، با توجه به آنچه که می دانست، استیونز حداقل نباید در توجیه تصمیم خود تا این حد به فرآیند برنامه ریزی تکیه می کرد.

8. هفت قاضی از 9 قاضی خواستار رسیدگی به این پرونده بودند.

ا،ر کارشناسان – از جمله خود من – از اینکه دادگاه تصمیم به استماع آن گرفت، متعجب شدند سرداب مورد. عقل متعارف این بود که دیوان قبلاً به طور قطعی تعریف گسترده ای از استفاده عمومی را در برمن علیه پارکر (1954) و اداره مسکن هاوایی علیه میدکیف (1984)، و بنابراین علاقه چند، به بررسی مجدد موضوع وجود نخواهد داشت. من فکر می کنم برمن تصمیم وحشتناکی بود – بدتر از سرداب. اما من نیز تشخیص می‌دهم که دیدگاه بسیار گسترده‌ای از استفاده عمومی را تأیید می‌کند، حتی گسترده‌تر از آنچه استیونز در نهایت به عقیده ا،ریت خود تأیید کرد.

مقالات استیونز نشان می‌دهد که قضات ممکن است نسبت به ا،ر کارشناسان خارجی، این سابقه را قطعی‌تر دیده باشند. آنها فاش می کنند که هفت قاضی از نه قاضی (همه به جز گینزبورگ و دیوید سوتر) به رسیدگی به پرونده رای دادند. قو،ن دیوان عالی فقط به توافق چهار قاضی برای اعطای دادخواست برای certiorari نیاز دارد.

این پرونده ها همچنین شامل یادداشتی در 27 سپتامبر 2004 است که توسط کارمند استیونز، ملیسا بت آربوس، نوشته شده بود، که در آن او ارزیابی می کرد که آیا دادگاه باید به این پرونده رسیدگی کند یا خیر. استیونز تنها قاضی در آن زمان بود که در “است، گواهی” شرکت نکرد. که در آن کارمندان سایر قضات دادخواست‌های صدور گواهی را ت،یم ،د و توصیه‌های مش،ی را برای اعطای آن به دادگاه ارائه ،د. را سرداب یادداشت cert pool در فایل موجود نیست، احتمالاً به این دلیل که استیونز در است، شرکت نکرده است.

آربوس این را نوشت سرداب می تواند وسیله خوبی برای “تفصیل یا شفاف سازی دکترین “استفاده عمومی” باشد و اینکه قاضی می تواند به طور بالقوه به سرکوب اقدامات لندن جدید بدون رد ، رأی دهد. برمن و میدکیف، زیرا “هیچ مورد مستقیماً به هدف عمومی خاص مورد بحث در اینجا – توسعه اقتصادی در یک منطقه غیرآسیب دیده” اشاره نکرد. این تمایز، البته، همان تمایز بسیار مشابهی را که در نظر مخالف جاستیس اوکانر ایجاد شده است، نشان می دهد.

همچنین برخی مکاشفه های کمتر مهم وجود دارد که در این پست طول، به آنها نمی پردازم. اما ممکن است آنها را در یک مقاله آکادمیک آینده بگنجانم.

در مجموع، علی‌رغم عدم افشاگری‌های واقعاً زمین‌شکنی، مقالات استیونز دانش ما را در مورد این پرونده از چند طریق عمیق‌تر می‌کند. من پیش نویس مخالفت قاضی اسکالیا را در یک پست بعدی بررسی خواهم کرد. گوش به زنگ باشید!


منبع: https://reason.com/volokh/2023/05/05/what-i-learned-from-justice-stevens-papers-on-kelo-v-city-of-new-london/