یک انشا جالب توسط استاد دانشکده حقوق نیویورک ربکا رویفه. یک مزه:
بسیاری از دانشآموزان، اگر نه بیشتر، درسهای آکادمیک را که در دهههای 1980 و 1990 به،وان نتیجهای از آنچه که اغلب نظریه حقوقی انتقادی نامیده میشود، ،یدهاند. از جمله:
قانون یک نهاد بی طرف نیست که برای تضمین حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات در یک جامعه متنوع طراحی شده است.
بی طرفی یک هدف دست نیافتنی نیست بلکه نجیب است.
نهادهای قانونی فقط یک پوشش شرورانه هستند که به قدرتمندان اجازه می دهد از ضعیفان بهره برداری کنند.
قانون فرآیندی معیوب اما شایسته برای بهبود نیست، بلکه نهادی شیط، است که میتوان آن را مسلح کرد یا از بین برد.
سالن های سخنر، در دانشکده های حقوق ما اکنون پر از اساتید و دانشجوی، است که به این چیزها اعتقاد دارند. به نظر آنها، این حرفه دیگر یک دروازه بان اساسی حاکمیت قانون، جزء کلیدی تأسیس آمریکا نیست. در عوض، این بخشی از مشکل است: یک دسته سفیدپوست، نژادپرست و سرکوبگر که از ادعای انصاف خود برای پوشاندن ظلم خود به افراد ناتوان استفاده می کند.این نوع تفکر برای یهودیان مشکل بزرگی است.
همانطور که می گویند، کل مطلب را بخو،د. من فکر میکنم در مورد اینکه چگونه مطالعات حقوقی انتقادی و شاخههای آن شورشهایی بوده و هستند، نه فقط علیه لیبرالیسم قانونی غالب، بلکه علیه نوع خاصی از لیبرالیسم قانونی در اواسط قرن که در میان قهرمانان آن یهودیان بهطور وحشیانهای نامتن، بودند، میتوان گفت. نمایندگی کرد و پیروزی آن با ظهور یهودیان در حرفه وکالت و (به ویژه) آکادمی حقوقی همزمان شد.
این تصادفی نیست و مطمئناً غافل نمانده است که وقتی دانشجویان دانشگاه هاروارد و ییل در اواسط دهه 80 شروع به اعتراض به لیبرالیسم ظالمانه و جمعیت “سفیدپوست” دانشکده های ییل و هاروارد ،د، دانشکده قدیمی WASP تا حد زیادی از بین رفت یا رفت. و با ،رت یا ا،ریت اساتید یهودی جایگزین شد. آن دسته از رادیکالهایی که لیبرالهای یهودی تبار را مانند اوون فیس، هری هیلل ولینگتون (که در آن زمان احساس میکرد موظف بود نام خانوادگی خود را از واینستین تغییر دهد) و پناهنده نازی Guido Calabresi را به،وان نماینده نهادی (اگر نه شخصا) میدانستند. گاردهای قدیمی نژادپرست به سختی با نگر، های یهودیان با به دست آوردن قدرت، همدردی می ،د.
منبع: https://reason.com/volokh/2023/02/12/the-rise-and-fall-of-jews-at-law-sc،ols/